واکنش روزنامه «اصفهان زیبا» به یادداشتهای توهینآمیز اخیر محسن رنانی درباره اصفهان در گفتوگو با اساتید دانشگاه
به گزارش دفتر رسانه و ارتباطات نهضت استادی بسیج اصفهان، واکنش روزنامه «اصفهان زیبا» به یادداشتهای توهینآمیز اخیر محسن رنانی درباره اصفهان در گفتوگو با اساتید دانشگاه را در این گزارش و به نقل از روزنامه اصفهان زیبا میخوانیم.
این گزارش که در شماره ۴۸۷۶ سال بیستم و در صفحه ۶ با عنوان فکر نو منتشر شده است به شرح زیر می باشد:
زوال اندیشه در برج عاج روشنفکری
نگاهی به تنشهای فکری محسن رنانی در این روزها؛ از پیش بینی سقوط ایران تا عصبانیت از ترکیب آرای اصفهان
صبح روز دوشنبه (۱۸) تیر یادداشتی در کانال تلگرامی محسن رنانی عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان با عنوان «روستای نصف جهان» منتشر شد. این یادداشت به دلیل ترکیب آرای اصفهان در انتخابات اخیر ریاست جمهوری و برتری سعید جلیلی نسبت به مسعود پزشکیان در آرای این شهر، بالحنی تند مردم اصفهان را مورد مذمت قرار داده بود. رنانی در این یادداشت با ذکر مثالهای گوناگون ادعا می کند که «اصفهان هنوز روستاست.» او همچنین در پایان این یادداشت به ماجرای امام علی(ع) در منابر اصفهان در زمان عمر بن عبد العزیز اشاره و ادعا می کند این روحیه هنوز در مردم اصفهان باقی است «فقط جای علی را خلیفه دیگری گرفته است. « یادداشت رنانی به سرعت در شبکه های اجتماعی بازنشر و با حیرت و تعجب و انتقاد نخبگان مواجه شد. با افزایش گستره انتقادها، رنانی روز پنجشنبه (۲۱ تیر) یادداشت دیگری در کانال تلگرامی خود با عنوان «عشق من روستای نصف جهان منتشر کرد. در این یادداشت او بار دیگر ادعاهای خود درباره اصفهان را تکرار کرد و این بار با اشاره به سقوط اصفهان در حمله اعراب حمله مغول و حمله افغان بی عملی مردم اصفهان را عامل این سقوط دانست. رنانی درباره حمله اعراب به اصفهان اعتقاد دارد: «آن قدر مردم اصفهان در پایداری و آمادگی برای جنگ تعلل کردند که مرزبان شهر ناامید شد و گریخت و درباره سقوط اصفهان در دوره صفوی میگوید: «فقط یک جامعه مرده و عقب مانده می نشیند تا به جای کشته شدن در مقابل دشمن، قحطی حاصل از محاصره هشتاد هزار نفر از نفوسش را بکشد.» او در این یادداشت با اشاره به انتقادها از یادداشت اولش مبنی بر ضربه زدن به اعتبار اصفهان می گوید: «همین که اعتبار اصفهان با یادداشت کوتاهی از آدم یک لاقبایی مثل من آسیب می بیند یعنی هنوز روستاست. او در پایان بیان میکند که قصد تخفیف یا اهانت به برخی رأی دهندگان یا روستانیان را نداشته و همه امیدش به نسلهای زد و پسازد است که شاید بتوانند اصفهان را از این چرخه فروبسته تاریخی بیرون بکشند. در گفت وگو با تعدادی از استادان دانشگاه و اندیشمندان علوم انسانی تلاش کردیم به بررسی این یادداشت و دلایل تنشهای فکری رنانی در این روزها بپردازیم. گفتنی است؛ تعدادی از استادان با اشاره به این سخن امام علی (ع) که «هر که سخن بسیار بگوید خطایش بسیار شود و هرکه بسیار خطا کند شرم و حیایش کم شود و هر که شرم و حیایش کم شود، پارساییاش کم می شود و هر که پارسایی اش کم شود دلش بمیرد وهرکه دلش بمیرد به آتش رود» یادداشت رنانی را به دلیل پرگویی اش در سال های اخیر، فاقد ارزش بررسی و نقد دانستند و از گفت و گو در این زمینه اجتناب کردند؛ همچنین دکتر علیرضا شجاعی زند دانشیار گروه جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس در گفت و گو با اصفهان زیبا» برای مناظره با محسن رنانی اعلام آمادگی کرد.
رنانی چگونه با مسئله مواجه می شود؟
روشنفکران بد در سرزمین مادران خوب
شهروز شریعتی دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس
سال هاست محسن رنانی را از دور می شناسم و چند باری خواسته یا ناخواسته پای صحبت های او نشستهام از آن آدمهایی است که گاهی حرف حساب می زند و گاهی حرفهایی از جنس روشنفکری که به تعبیر آکادمیک فکت تاریخی ندارد. محسن رنانی ها اما هر قدر گاهی منتقد پیرامون خود باشند، به گونه ای عجیب خود شخصیتی شبیه به آنچه به دیگران نسبت میدهند دارند. آنان بیش از دیگران در خود فرو رفته»، «ساکن»، «به خود مشغول» و «قبیله باز» هستند و «افق نگاه کوتاه دارند و صحنه بازی آنان تنگ است. هنگامی که رو به روی آن ها تکان میخوری به در و دیوار برمی خوری و صدای آنان در میآید!
محسن رنانی آخرین بار که رای مردم اصفهان را در چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری دید هم صدایش درآمد؛ اما کاش محسن رنانی و همفکرانش به جای عتاب و خطاب میتوانستند چشمهای خود را بشویند تا جور دیگر به اصفهان، مردم و پدیده انتخابات نگاه کنند.
شخصی ادعا می کرد که در شهر یزد از نهری به عرض شش گز پریده است. لطیفی آنجا بود؛ گفت: یزد دور است؛ اما گز دور نیست!» راقم این سطور اصفهانی نیست، ادعای اصفهان شناسی ندارد و حتی هیچگاه در اصفهان زندگی نکرده است که بتواند ادعاهای آقای رنانی را درباره اصفهان اعتبار سنجی کند؛ اما درباره پدیده انتخابات و صندوق رأی و مشارکت سیاسی، اندک اطلاعاتی دارد. می داند چه نیروهایی در این کشور مخالف اصل انتخابات هستند و می داند که مردم کشور چه ظرفیتهایی دارند و می داند چه کسانی همواره رای مردم و توانایی آنان را به سخره میگیرند. اغراق کار خوبی نیست و همه جا مردمانی خوب و بد دارد. ایرانیان به پشتوانه تمدن خود مردمانی هستند که دنیا را جور دیگر دیده اند؛ فقط باید با چند نفر از اهل دل این دیار کهن گفت و شنودی و لو کوتاه داشته باشی یا خاطره های چند نفر از فرماندهان و سربازان در جنگ تحمیلی را دقیق تر بخوانی یا بشنوی تا بدانی چه میگویم. سال هاست که از خود می پرسم مشکل این جماعت تحصیل کرده مدعی دگراندیشی با آن مردمان بی ادعایی که با وصف آنکه ادعای دگراندیشی ندارند، اما ساده و صمیمی با دیگران سر میکنند و حتی گاه داوطلبانه حافظ جان و مال آنان هستند، چیست. نمی دانم در دانشگاه به ما چه می آموزند که برخی از ما فراموش میکنیم در کدام سرزمین هستیم و چه سرمایه های بیبدیلی داریم. سال هاست دریافتم دانشگاه برای ما نه فقط دانشگاه که معرفت ما را نیز کاسته است. مسئله حتی فراتر از ندیدن و تجاهل در قبال ظرفیتهای کشور است. از وقتی به دانشگاه رفتم حس میکنم چقدر حتی کمک کردن به این مردم عادی در کوچه و خیابان سخت تر شده است و با خود فکر می کنم آن روستایی یا حتی رفتگر کنار خیابان چراگاه معرفتش آن قدر از من و امثال من بیشتر است که اگر درمانده ای را ببیند. از خود بی خود می شود! مگر می شود وقتی که سیل می آید استادان دانشگاه بی تفاوت باشند؟ مگر میشود وقتی که زلزله میآید، عدهای تحصیل کرده به جای کمک به مردم آسیب دیده به کشور خود بدو بیراه بگویند و مگر می شود استادان کشوری که برای پیشرفت به کار احتیاج دارند، جوانان مستعد آن کشور را به مهاجرت ترغیب کنند؟ در این یادداشت میتوانم ده ها مثال بیاورم که دانشگاه های ما تحت حکمرانی جریان موسوم به روشنفکری جهالتکده ای با تولیت افرادی تنبل» و «نقزن» است که در جامعه ای متکثر و با ادعای بلند نظری فقط و فقط یک طبقه از مردم را مردم می داند و به رسمیت میشناسد! فضای دانشگاه به لطف روشنفکران جایی شده است که معرفت را از من و تو می گیرد و برگه ای مدرک به من و تو می دهد تا بدون سرسوزن ذوقی برویم و منورالفکر باشیم و به دیگران فخرفروشی کنیم و به ریش آنان بخندیم و بدتر آنکه بدون طبابت دردهای کهنه آنان گاهی نمک به زخم ها بپاشیم. کاش در دانشگاه، یک واحد درسی هم «سرسوزن ذوق» با ارجاع به سهراب سپهری ارائه میشد تا شاید اگر کسی ولو از سر مجاهله شهر زیبای خود را روستای نصف جهان می نامد دیگران به او یادآور شوند که وقتی حال دلت خوب نیست نباید حال و روزگار دیگران را بدکنی یادم افتاد سهراب سپهری اهل کاشان و از خطه اصفهان بود و حال روزگارش هم آن گونه که خو ادعا می کرد بد نبود!و باز یادم آمد سهراب سپهری در آن دست نوشته اش چه زیبا گفته بود … ایران مادرهای خوب دارد و غذاهای خوشمزه و روشنفکران بد و دشت های دلپذیر و همین
آیا شهر بر روستا رجحان دارد؟
محمد حسین رامشت استاد تمام جغرافیای طبیعی گزرایش ژئومورفولوژی
آپارتاید اجتماعی پنهان در یادداشت محسن رنانی
معمولا محققانی که در مکتب »والت ویتمن رستو» محقق دانشگاه MIT و مشاور امنیت ملی در دوره ریاست جمهوری جان اف کندی پرورش یافته اند. معتقدند که رشد و بلوغ جوامع در شهر رخ میدهد و آخرین مرحله تکوین جوامع بشری وقتی اتفاق میافتد که به مصرف انبوه دست می یابند. آن ها سیر تکوینی را برای جوامع بشری تدوین میکنند و شهر و شهرنشینی را اوج تکوین جماعات میپندارند لذا زندگی عشایری روستایی با دیگر الگوهای زیست جمعی را مراحل پست تکوین می پندارند. این نوع پنداشته ها حکایت از نوعی الگوی رجحان زیستی دارد به عبارت دیگر اپارتاید و تبعیض اجتماعی را قابل پذیرش میکنند. آیا آقای رنانی به لوازم این نگرش آگاه است و مسئولیت آن را می پذیرد؟
چرا رنانی ها مردم را تحقیر می کنند؟
حسین مطیع استادیار مرکز معارف اسلامی و ادبیات فارسی
درباره خلسه نارسیستی محسن رنانی
یادداشت اخیر دکتر رنانی و نگاهی که او به انتخاب مردم داشته است، چیز جدیدی نیست ما در روشنفکران غرب زده، این نوع تحلیل و نگاه را که برخاسته از نوعی خودشیفتگی و خلسه نارسیستی است دیده بودیم. این ها فکر می کنند مردم همیشه باید مثل آنها فکر کنند. اگر این طور فکر کردند. نشانه پیشرفته بودن و مترقی بودن آنهاست؛ و الا عقب افتاده و دهاتی می شوند. ریشه این مسئله بر می گردد به اینکه این ها که تلقی خودشان این است که دم از انسان گرایی می زنند، در واقع دم از فردگرایی میزنند. فردگرایی به خودگرایی ختم میشود. تمام شعارهای این ها پیرامون انسان در نهایت ختم می شودبه تمنیات خودشان بر کسی پوشیده نیست که فرهنگ اصفهان و مردم اصفهان فرهنگ فاخری است مسلما بی عیب هم نیست. قاعدتا قابل نقادی است اما مهم این است که نقادی توسط چه کسی؟ امثال آقای رنانی متأسفانه به خودشان اجازه می دهند در هر موضوعی اظهار نظر کنند و این پرگویی موجب پرخطایی است طبق قواعد جهان مدرن انسان مدرن حق دارد در خصوص هر موضوعی حرف بزند؛ اما آیا از لحاظ اخلاقی هم می شود درباره هر چیزی حرف زد؟ پاسخ قطعا منفی است. این نقطه ضعف و به قول ایرانی ها، چشم اسفندیار این افراد است. آقای رنانی فرهنگ اصفهان را نشناخته است. او باید در اولین فرصت از مردم اصفهان عذرخواهی کند. و دیگر پیرامون هیچ فرهنگی به خودش اجازه این طور صحبت کردن را ندهد. جا دارد اهالی دانشگاه هم از این رفتار زشت در خصوص فرهنگ و مردم یک شهر، اعلام بیزاری کنند.
رنانی به روستاها چگونه نگاه می کند؟
مجتبی زارعی دانشیار فلسفه سیاسی دانشگاه تربیت مدرس
تصور مدنیت اصفهان موجب تصدیق است اما انسان روستایی باشد بهتر از آن است که دیکتاتور باشد
جناب دکتر رنانی!
یادداشتی شگفت انگیز از شما دیدم که اصفهانی های متمدن و پیشرفته را به خاطر کثرت رای آزادانه و دموکراتیکشان به دکتر جلیلی مورد توهین و تحقیر و مذمت قرار دادید و آن دیار را به این خاطر یک روستا نامیدید؛ به قول خودتان روستای نصف جهان … خیلی فکر کردم که فرازهای یادداشت توهین آمیزتان به اصفهانی ها که خود را پشت قلم پیشرفتگی تان پنهان کرده بودید مورد نقد علمی قرار دهم؛ اما مگر دشنام هایتان علم پایه بود؟ نه! یادداشت مملو از کینه های شبه روشنفکری و حسادت به مردم و سازوکارهای مدنی بود؛ شما نه تنها اصفهانی ها را به خاطر اتخاذ رویکرد مدنی و دموکراتیکشان تحقیر کردید. بلکه به خاطر توهین به اصفهانی ها یه تمامی روستائیان ایران هم توهین روا داشتید؛ شما نه فقط علیه دکتر جلیلی نفرت پراکندید و نه تنها علیه اصفهانیهای متمدن لجن پراکندید و به آن ها بددهانی کردید، بلکه روستاها و ساکنان صادق مولّد و متمدنش را تحقیر کردید؛ البته حتی با این فرض هم شما درست دریافتید و کینههایتان به روستائیان قابل درک است چون دیگر روستا در منطق دکتر جلیلی و فلسفه انقلاب اسلامی و اساسا سیاست متعالیه جایی نیست که باید فقط از محرومیت خارجش کرد؛ بلکه خود روستا محور تعالی پیشرفت و توسعه است توسعهای که البته تو چیزی جز ادا و اطوار از آن نمیدانی و نمیشناسی آقای رنانی روستا و روستایی فرودست نیست؛ پست و معیار ضرب المثلهای وقیحانه امثال تو نیست؛ خود روستا یک جهان است، بالادست است؛ کما اینکه اصفهان هم خودش جهانی است بنشسته در خود. روستاها را شما عقب نگه داشتید تا آن ها را ابژه کنید و به واحد دریافت کننده بودجه و اعتبارات با منت در نظامات فرسوده بودجه ریزی تبدیل کنید شماها روستاها را از حقوقشان بازداشتید. ممکن است آنها به خاطر توسعه نویسیهای شبه مدرنتان محروم مانده باشند اما حتما از حیث چهارچوب و منطق عقلانیت پیشرفته تر از عقول وابسته و غرب زده شما هستند. ای مدعی دروغین توسعه اخلاق محور! فاش میگوییم: انسان روستایی باشد بهتر از آن است که دیکتاتور و مستبد باشد!امدنیت اصفهان که تصورش موجب تصدیق است؛ اما فاش میگوییم: یک تار موی روستائیان را با هزاران دیکتاتور توسعه نویسی مثل تو عوض نخواهیم کرد!
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0